خیلی وقته به غارم سر نزده ام .......

ساخت وبلاگ
امروز احساسی رو در یک دوستی تجربه کردم .که همه من را از صدایم میخواند ...دلم میخواست کنارش بودم ساعتهاقدم میزدم , تو این هوای برفی ...من کلی حرف زدم و اونم کلی با من ذوق کرد بغض که کردم اشکاش زودتر از من ریخت پایین پنداری همین جا روبروی من نشسته و داره تو چشمام نگاه میکنه . جنسش نمیدونم چیه هر چیه نابه فقط میدونم راه گم کرده بود و در این سیاره پر از هیاهو به زمین نشست و از شانس خوب من سفینه اش روی دل من فرود آمد. در چه موقعیت و شرایطی باشی مهم نیست مهم اینه که من اسمش رو میزارم شانس . وقتی باهاش حرف میزنم و در خیال خودم دست رویِ پاهاش میزارم, دستانم رو میگیره .کسی که مرا مثلِ یک کتاب میخو نه ,با ذوقِ وشوقِ فراوان .چه فرقی میکند از چه فرقه ای, دینی و کشوری باشد,مهم اینست با من وقتی حرف میزنه روحمان در یک جا با هم تلاقی پیدا میکنه.اینگار ما زمانی همدیگر را در دنیایی دیگر ملاقات کردیم .من برایش چای میریزم و اونم میگه ..به تناسخِ روح اعتقاد داری ؟ خیلی وقته به غارم سر نزده ام ..........
ما را در سایت خیلی وقته به غارم سر نزده ام ....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : meslehichkasnist بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 14:06

همیشه شاه پریون صدام میکردن اسمی که از بچگی روم گزاشته بودن.چون معتقد بودن بچه ای که با این همه بلا برای سقط شدنش این همه سفت و سخت مونده باید معجزه باشه.با خوابی که قبل از بدنیا اومدنم یکی از اقوام دیده بود حتی اسمم رو در خواب دیده بود بدون اینکه از حاملگی مامان خبر دار باشه و حتی برام گوشواره ای با سنگ قرمز خریداری کرده بود .به هر حال این معجزه بدنیا اومد, شد اسمش فرشته, که عمه خانم و همسرشون منو شاه پریون صدا میکردن , وجودم شد نعمت, پا قدمم شد برکت خونه ,شدم ته تاقاری که جون شونو برام میدادن .عمه خانم همیشه میگفت تو دختر روزی داری هستی هر جا پا میزاری با خودت نعمت میبریطبق سنت قدیمیه آذربایجانی‌ها برای دختر شون یا خواهرشون شب چهار شنبه سوری باید عیدی میبردن ، عمه خانم میگفتن که فرشته همرا خیلی وقته به غارم سر نزده ام ..........
ما را در سایت خیلی وقته به غارم سر نزده ام ....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : meslehichkasnist بازدید : 123 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1396 ساعت: 9:24

10 ماه نوامبر 2017 .... میشه گفت در واقع دیروز جمعه 10 ماه نوامبر یه عصر جمعه دلگیر مثل همه عصر جمعه های تو ایران .تو صفحه فیسبوک پسری با صدای نالان که بند بند وجود ادمو پاره کرد یه خیلی وقته به غارم سر نزده ام ..........
ما را در سایت خیلی وقته به غارم سر نزده ام ....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : meslehichkasnist بازدید : 122 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت: 17:51

ساعت 2.30 صبحه سره کارم همه چی ارومه . دلم خواست بیام اینو بنویسم که فقط به خیلیها بگم اوسکل تو که گذشته ای نداشتی که حالا بخوای یاد آوریم بکنی  بهتره که فراموش کنی که کی بودی.  گذشته برای من اهمیت داره،چون گذشته روی تشکیل شخصیت من خیلی اثر گذاشته.ام خیلی وقته به غارم سر نزده ام ..........
ما را در سایت خیلی وقته به غارم سر نزده ام ....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : meslehichkasnist بازدید : 124 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت: 17:51